| یکدفعه دلم برایش تنگ شد... برایم مثل کسی بود که قبل از اختراع دوربین به دنیا آمده باشد، خیلی زود از دست رفته بود، آنقدر زود که حافظهام به هیچ شکلی نمیتوانست تصویری واضح از او بسازد. هرچند که دلتنگ او شدن بیفایده بود، مثل دلتنگی برای کشوری که تابهحال به آن سفر نکرده باشی و هیچوقت هم قرار نباشد بروی آنجا. هیچکدام از خاطراتم یا داستانهایی که از او شنیده بودم تصویری از چهرهاش برایم تداعی نمیکرد. مثل دایرهای کجوکوله بود که کودکی کشیده باشد و بیآنکه بتواند با چشم و دماغ و دهان کاملش کند، بگوید: «این آدم رو من کشیدم.»
| مادربزرگ وبستر کرولاین بلکوود از آن روایتهای فراموشنشدنی است، روایتی که با صراحت و وفاداری سفتوسختش به واقعیت تصویری هولناک از مصائب خانوادهای ایرلندی پیش رویمان میگذارد، مصائبی برآمده از سرشت و خلقوخوی آدمها و موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند. این اثر با وجود ایجاز ظاهریاش، فضا و حالوهوای چهار دورۀ تاریخی، از عصر ویکتوریا گرفته تا دوران پس از جنگ، را زنده میکند، آنهم با نثری پرقوت و دقیق که تجربۀ ادبی یگانهای را رقم میزند.
فیلیپ لارکین
اخبار و مقالات مرتبط با این کتاب: