وحشت روانی و تراژدی انسانی

کرولاین بلک‌وود، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرلندی، در رمان «مادر بزرگ وبستر» تجربه‌ای را به ثبت رسانده که میان خاطره و ادبیات در نوسان است. او که خود از خانواده‌ای اشرافی اما گرفتار فروپاشی روانی و اجتماعی بود، در این کتاب به جای روایت مستقیم زندگی خویش، سایه‌ای از خود را در هیأت راوی بی‌نام به حرکت درمی‌آورد. «مادربزرگ وبستر» نه فقط گزارشی از مناسبات درونی یک خانواده ایرلندی در قرن بیستم، بلکه نمایشگاهی از سکوت‌ها، فروبستگی‌ها و رازهایی است که در لایه‌های پنهان خانواده رسوب کرده‌اند. این کتاب به‌نوعی یک اتوبیوگرافی نقاب‌دار است؛ روایتی که در ظاهر سرد و بی‌احساس جلوه می‌کند، اما زیر پوست نثرش لرزش‌های عاطفی و فروپاشی‌های روانی پیوسته حضور دارند.

داستان از خلال مواجهه چهار نسل روایت می‌شود؛ چهار حلقه‌ی به ظاهر گسسته اما در حقیقت به هم پیچیده در زنجیره‌ای از تکرار و تناقض:

نسل اول: مادربزرگ وبستر؛ مادربزرگِ پدرِ راوی، با چهره‌ای صلب، مقید و از بند زمان بیرون‌مانده. او به زندگی می‌چسبد اما از شادمانی گریزان است. هراس و نفرتش از دنیای مدرن و ناخن‌خشکی و نگاه خشکش به زندگی، او را بدل به شبحی کرده که بیشتر به یک مجسمه‌ی بی‌روح می‌ماند.

نسل دوم: مادربزرگ دان‌مارتین؛ مادربزرگ راوی که زنی زیبا اما گرفتار اختلال ذهنی، اهل توهم و خیال‌های ماورایی است و سرانجام در مسیر فروپاشی کامل به تیمارستان سپرده می‌شود. در وجود او جذابیت و جنون دو روی یک سکه‌اند.

نسل سوم: لاوینیا؛ عمه راوی که زنی سبک‌سر و بی‌پرواست و زندگی‌اش را صرف لذت و خوش‌گذرانی کرده است. لاوینیا سه ازدواج نافرجام داشته، دو بار خودکشی کرده و خانه‌اش خانه‌ای سفید و بی‌قاعده، در تضاد با سردی خانه وبستر و وسواس حاکم بر آن خانه، است. او با همه ظاهر شادش در نهایت قربانی همان سرنوشت تاریک می‌شود که بر نسل‌های پیشین سایه افکنده بود.

نسل چهارم: راوی؛ دختری که در کودکی پدرش را در جنگ از دست می‌دهد و میان خانه‌های مادربزرگ و عمه در رفت‌وآمد است. او میراث‌دار تمامی این تضادهاست: نظم آهنین و یخ‌زده مادربزرگ، جنون مادربزرگ دان‌مارتین، سبک‌سری عمه. پرسش اساسی کتاب همین است: این میراث خانوادگی او را به کجا خواهد برد؟

پیرنگ رمان «مادبزرگ وبستر» ساده است اما عمقش از خلال جزئیات زندگی روزمره و بازگویی خاطرات ساخته می‌شود. ماجرا با راوی آغاز می‌شود که در کودکی و نوجوانی‌اش میان خانه‌های مادربزرگ و عمه در رفت‌وآمد است. حوادث بزرگ در سایه رخ می‌دهند: مرگ پدر در جنگ برمه، بستری‌شدن مادربزرگ دان‌مارتین در تیمارستان، خودکشی عمه. اما بلک‌وود این وقایع را بی‌هیچ اغراق یا دراماتیزه‌کردنی ثبت می‌کند. تراژدی در اینجا در فقدان صدا و در سکوت‌ها رخ می‌دهد.

یکی از نقاط اوج روایت، صحنه تدفین مادربزرگ وبستر است: سرمای سوزناک، چهره کبود کشیش، و مستخدم یک‌چشم که می‌گرید. این تصویر هم پایان یک نسل است و هم تأکید بر استمرار زنجیره‌ی سکوت‌ها. راوی در این لحظه دلتنگی عجیبی را تجربه می‌کند: دلتنگی برای کسی که هیچ‌گاه واقعاً نمی‌شناخته، مثل دلتنگی برای کشوری که هرگز به آن سفر نکرده‌ای.

رمان از عصر ویکتوریا تا دوران پس از جنگ جهانی دوم را در بر می‌گیرد. خانه‌ها، اشیا و عادت‌ها در این روایت نقش اصلی را دارند. خانه مادربزرگ وبستر، با صلابت و انجماد و نظم افراطی‌اش، در برابر خانه‌ی سفید و بی‌قاعده عمه لاوینیا قرار می‌گیرد. هر مکان به‌مثابه بازتابی از روان شخصیت‌هاست.

نثر کرولاین بلک‌وود در رمان «مادربزرگ وبستر» نثری مقتصد، سرد و بریده‌بریده است. او در بازگویی از زیاده‌گویی می‌پرهیزد و از خلال جملات کوتاه و بی‌حاشیه، لایه‌ای از خشونت و فقدان را منتقل می‌کند. سبک او، با جزئیات دقیق و انتخاب واژه‌های محدود، بر شدت احساسات و فروپاشی روانی شخصیت‌ها تمرکز دارد و به خواننده اجازه می‌دهد در سکوت و فضای خالی میان جملات، عمق تراژدی را حس کند.

رمان ساختاری پازل‌گونه دارد: تکه‌هایی از خاطره، روایت‌های غیرمستقیم و بازگویی‌های دیگران (مثل خاله کاتلین یا تامی ردکلیف) کنار هم چیده می‌شوند تا تصویری از گذشته ساخته شود. این شیوه روایت، بر عدم قطعیت تأکید می‌کند؛ هیچ‌گاه تصویری کامل و شفاف شکل نمی‌گیرد، درست مثل همان دایره‌ی کج و کوله‌ای که کودک می‌کشد و مدعی است «این آدم است».

کتاب مادر بزرگ وبستر با عناصر کلاسیک گوتیک ساخته شده است. خانه‌های قدیمی و سرد مادربزرگ وبستر با نظم سخت و خشکشان در تضاد کامل با خانه‌ی سبک‌سرانه و سفید رنگ عمه لاوینیا، معماری و مکان گوتیک را تقویت می‌کنند. جنون و توهم مادربزرگ دان‌مارتین، با باور به نیروهای ماورایی و ارتباط با جن و پری، عنصر هراس روانی و فراطبیعی را برجسته می‌کند. مرگ و خودکشی‌های عمه لاوینیا، تضاد شادی ظاهری با فروپاشی درونی، حس مرگ و نابودی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. مراسم تدفین مادربزرگ وبستر در قبرستان با سرمای سوزان، چهره‌ی کبود کشیش و نور سرد اطراف، ترکیبی از تاریکی و جزئیات بصری گوتیک خلق می‌کند. سکوت و رازهای خانوادگی که در طول نسل‌ها پنهان مانده‌اند، فضای وهم‌آلود گوتیک را کامل می‌کنند، همان‌طور که راوی تجربه می‌کند: «مثل دلتنگی برای کشوری که تا به حال به آن سفر نکرده باشی و هیچ وقت هم قرار نباشد بروی آنجا».

نویسنده: نژلا نژادی

منبع: ایبنا