به سوی خلاقیت و کشف زیبایی

ذهن ذن، ذهن آغازگر، عنوان محبوب‌‌‌ترین کتاب ذن برای آمریکایی‌‌‌هاست. نسخه‌‌‌ای که مترجم کتاب، علی ظفرقهرمانی‌‌‌نژاد، به فارسی برگردانده به مناسبت چهلمین سالگرد چاپ آن در آمریکا منتشر شده است. شونوریو سوزوکی و پیش از او دایستز سوزوکی کسانی بودند که نیم‌‌‌قرن پیش ذن را به آمریکا بردند. نقل و انتقلاتی که از حیث اهمیت تاریخی به اندازه‌‌‌ی ترجمه آثار لاتین ارسطو و افلاطون در غرب اهمیت پیدا کرد. شونریو سوزوکی طی دوازده سال ذن را در آمریکا آموزش داد. شاگردانی تربیت و دیرهایی تأسیس کرد. کتاب حاضر، حاصل ابتکار ماریان دربی، شاگرد وفادار سوزوکی و سازمان‌‌‌دهنده‌‌‌ی گروه ذن لس آلتوس است. سوزوکی هفته‌‌‌ای یکی دو بار به مراقبه‌‌‌ی ذاذن این گروه می‌‌‌پیوست و پس از هر دوره مراقبه برای آنها سخنرانی و آنها را به تمرین ترغیب می‌‌‌کرد. ماریان گفته‌‌‌های او را تایپ کرد و اندکی بعد متوجه شد که می‌‌‌تواند آن را به کتاب درآورد .کتاب به کمک ترودی شاگرد دیگر سوزوکی ویرایش و چاپ شدذهن ذن، ذهن آغازگر سه بخش است: تمرین درست، نگرش درست و فهم درست که کمابیش با بدن، احساس و ذهن مطابقت دارد.

آنچه خواندید برگرفته از مقدمه‌‌‌ی کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر بود. کتابی با موضوع مدیتیشن (ذن)، که طی کمتر از دو ماه در نشر بیدگل سه بار تجدید چاپ شده است. به نظر می‌‌‌رسد در ایران نیز هم‌‌‌چون دیگر کشورها آئین‌‌‌های شرق دور -از جمله ذن- علاقه‌‌‌مندان بسیاری پیدا کرده. خود سوزوکی مطلب جالبی در گفتارهایش دارد که شاید چنین اقبالی را توجیه کند:

«برخی از شما که اینجا ذاذن تمرین می‌‌‌کنید احتمال دارد به مذهب دیگری اعتقاد داشته باشید. ولی تمرین ما ربطی به باور مذهبی خاصی ندارد. برای روش تمرین ما دودل نباش. چون این تمرین ربطی به آیین مسیح یا هندو ندارد. تمرین ما برای همه است. معمولا وقتی کسی به مذهب خاصی می‌‌‌گرود، به مرور نگرش او به زاویه‌‌‌ی تیزی بدل می‌شود‌‌‌ که غیر از خودش را نشانه می‌‌‌گیرد. در روش ما نوک آن زاویه‌‌‌ی تیز همیشه به سمت خودمان است.» 

من به دلیل پاره‌‌‌ای مسائل شخصی از طریق روانشناسم اطلاعاتی در زمینه‌‌‌ی «توجه آگاهی» که آن هم برگرفته از آیین ذن است داشتم و تمرین‌‌‌های آن را بعضا انجام داده بودم؛ تمرین‌‌‌هایی که برای رهایی از استرس و افکار منفی مفید بودند و حتی به نظرم کمک می‌‌‌کردند با مشاهده‌‌‌ی بی قضاوتِ خود و محیط پیرامونم، خلاق‌‌‌تر عمل کنم. با این تمرینات به مرور متوجه شدم در دنیای مدرن که پر از جاه‌‌‌طلبی، رقابت و قضاوت است، بسیاری از ما نیاز داریم لحظاتی برای خودمان باشیم.

بنابراین انگیزه‌‌‌ی زیادی برای خواندن کتاب داشتم. چون تصور می‌‌‌کردم با چیزی اصیل‌‌‌تر از توجه‌‌‌ آگاهی آشنا می‌‌‌شوم و با تمام کردن آن، مراقبه‌‌‌ی ذن را خواهم آموخت. اما به مرور فهمیدم کتاب فرض را بر این گذاشته که خواننده با تمرینات ذن آشناست و در هر کدام از سه بخش، گفتارهایی از سوزوکی آورده شده که برای طی طریق کنندگان حکم راهنما را دارد. از این رو معرفی این کتاب کمی برایم دشوار شد. چون بدون تجربه‌‌‌ی عملی در این زمینه، نمی‌‌‌توانستم نظری بدهم. در اینترنت جستجوی بیشتری کردم و با خوشحالی متوجه شدم از جمله کسانی که به دیرهای سوزوکی و شاگردانش پیوستند، استیو جابز بوده است والتر ایزاکسون، زندگی‌‌‌نامه‌‌‌نویسِ جابز، در کتاب استیو جابز گفته است: «جابز برخی توانایی‌‌‌هایش نظیر عشق به سادگی را ناشی از آموزش‌‌‌های ذن می‌‌‌دانست. او زیبایی‌‌‌شناسی را با حذف عناصر اضافه ممکن می‌‌‌ساخت. البته آموزش‌‌‌های ذن باعث نشد که او به آرامش و وقار برسد.» این جمله که تأثیر ذن را بر روی یک نمونه‌‌‌ی عینی سرشناس نشان می‌‌‌داد، دوگانه بود.

رسیدن به خلاقیت و کشف زیبایی شناسی آرزوی هر هنرمندی است و رسیدن به خلاقیت آرزوی هر دانش‌‌‌پژوه و مخترع. اما اینکه جابز به آرامش و وقار نرسیده بود، در عین حال مثال نقضی بود که تصور من را از رسیدن به آرامش مطلق از طریق ذن، مخدوش می‌‌‌کرد؛ به این نتیجه رسیدم که همان طور که کتاب می‌‌‌گوید ذاذن تجربه‌‌‌ای شخصی است که برای هرکس می‌‌‌تواند متفاوت باشد. اما نکته‌‌‌ی جالب این است که چه از قبل تمرین ذن انجام داده باشید، چه انجام نداده باشید از خواندن ذهن ذن، ذهن آغازگر بی‌‌‌بهره نمی‌‌‌مانید. چه بسا پس از خواندن آن دلتان بخواهد ذن را به شکل جدی‌‌‌تری دنبال کنید و تمرینات آن را انجام دهید. حتی ممکن است بعضی گفتارها چنان حق مطلب را برایتان ادا کنند که برگردید آن را چند بار بخوانید.

خود سوزوکی می‌گوید: «ذاذن تمرینی است که در آن روش پاک زندگی‌‌‌مان را از سر می‌‌‌گیریم، به دور از هرگونه فکر معطوف به دستیابی، به دور از شهرت و منفعت. ما با این تمرین سرشت اصیل خود را همان‌‌‌طور که هست حفظ می‌‌‌کنیم. لازم نیست در این مورد که سرشت خالص و اصیل ما چیست خردورزی کنیم. زیرا چیزی ماورای درک عقلانی ماست. به شناختش هم نیازی نداریم. زیرا ورای شناخت ماست. پس فقط می‌‌‌نشینیم، بی هیچ فکر معطوف به دست‌‌‌یابی، با خالص‌‌‌ترین نیت، سرشت اصیل خود را تا جای ممکن آرام نگه می‌‌‌داریم. تمرین ما همین است.»

 

منبع: وبسایت وینش، فهیمه شرفی