زیبایی به اندازهای که با صورت سروکار دارد، با فهم سیرت و ماهیت آن هم مرتبط است. از این روست که وقتی زیبایی با معرفت و حکمت گره میخورد، زیباییشناسی ضرورت مییابد. نشر بیدگل در زمینه زیباییشناسی در سالهای اخیر کتابهای جذاب و مهمی را منتشر کرده است.
«ایدئولوژی زیباییشناسی»، «بازیابی امر محسوس/هفت گفتار درباره زیباییشناسی»، «نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان» و«زیباییشناسی نمایشی ژان ژنه» نمونهای از این کتابها هستند و حالا کتاب جدید «اهمیت امر زیبا در زمانه ما»، اثر هانس گئورگ گدامر را هم با ترجمه فریدا فرنودفر روانه بازار کرده است.
گادامر در کتاب «اهمیت امر زیبا در زمانه ما» میکوشد به پرسشی بنیادی پاسخ بدهد؛ پرسشی که در ذهن اغلب ما وقتی با یک اثر هنری مواجه میشویم پیشمیآید. اینکه؛ «آیا این بهراستی اثری هنری است؟».
این کتاب کمحجم اما غنی، مجموعهسخنرانیهای هانس گئورگ گادامر در دانشگاه سالزبورک از ۲۹ ژوئیه تا ۱۰ اوت ۱۹۷۴ است. او با قائل شدن مشروعیت جدید برای هنر معاصر درصدد برمیآید تا کارکرد و معنای هنر معاصر را با توسل به پویایی تمدنی که آن را به وجود آورده است برای ما روشن کند. او در فصل اول کتاب به تحلیلی فلسفی از هنر به این پرسش محوری میپردازد که هنر مدرن ما چیست؟
او میکوشد افقی را بگشاید که در آن گسست هنر مدرن از سنت و تداوم سنت در هنر مدرن را توأمان نشان دهد. برای اینکار به تحلیل مبانی انسانشناختی تجربه هنر و زیباییشناسی یعنی«بازی، نماد و عید» میپردازد و معتقد است که این سه مفهوم نقشی اولیه در حیات بشری ایفا میکنند و اشتراکات زیاد با تجربه هنری دارند.
درواقع او در تأیید دیدگاهش به تحلیل مبانی انسانشناختی تجربه هنری و زیباییشناختی یعنی «بازی، نماد و عید» میپردازد و به این ترتیب راه را برای تعریف جامعتری از مفهوم هنر هموار میسازد.
به باور گادامر، حفظ آنچه تنها بهصورت گذرا وجود دارد و تبدیل آن بهنوعی دیرند، رسالت هنر امروز، هنر دیروز و هنر همه زمانهاست. ما در مقام مخاطب هنر باید بیاموزیم که به اثر هنری درست بنگریم، به آن گوش فرا دهیم، آن را رمزگشایی کنیم و بخوانیم. تنها در این صورت است که اثر هنری ـ خواه سنتی باشد، خواه مدرن با ما سخن میگوید و از ما میخواهد که در آن درنگ کنیم.
آنچه این کتاب را خواندنی میکند، نگاه متفاوت گادامر و پاسخ او به پرسش از زیبایی در هنر مدرن است. او زیبایی را نقطه شروع تأملات خود در باب هنر قرار میدهد. با بروز تحولاتی در هنر مدرن، همچون ظهور فرمهای انتزاعی در نقاشی یا رواج موسیقی آتونال، نظریه گسست کامل هنر مدرن از هنر سنتی مغربزمین بر سر زبانها افتاد و محملی شد برای طرح مباحثی نظیر «تعلقداشتن هنر به گذشته» و چهبسا افراطیتر از آن «پایان یا مرگ هنر».
در چنین فضای فکریای، هانس گئورگ گادامر، فیلسوف برجسته آلمانی در این جستار عمیق که از مهمترین نوشتههای او در باب هنر است با محور قراردادن ایده «مشروعیت هنر مدرن» استدلال میکند که میان هنر گذشته و هنر مدرن پیوستگی هستیشناسانه عمیقی وجود دارد.
گادامر با علم به اینکه در هنر مدرن، گسست را مطلق نمینگرد، بهتبعآن دغدغههای زیباییشناختی را در هنر مدرن غایب نمیبیند. او با طرح این پرسش فلسفی که به فرض منفک ساختن هنر و ملاحظات زیباییشناختی چه حرفی برای گفتن خواهیم داشت، تمام تلاش خود را میکند تا شکاف هنر مدرن را نسبی کند و از نظر معرفتی به بررسی آن بپردازد.
گادامر، هنر مدرن را امتداد هنر سنتی میبیند که از آن تغذیه کرده و بنمایههای خود را از آن برگرفته است. به قول فریدا فرنودفر مترجم کتاب: تلاش مخاطرهآمیز گادامر در این نوشتار ایجاد پلی هستیشناسانه میان سنت هنری عظیم گذشته و هنر مدرن است.
کتابی خواندنی و لذتبخش برای دوستداران فلسفه و هنر. کتابی که به مخاطب نگاهی پدیدارشناسی در درک و فهم هنر و زیباییشناسی به مخاطب میبخشد و نگاه او را به این مقوله غنیتر میسازد.
نویسنده: رضا صائمی
منبع: روزنامۀ هممیهن