زن هستیم اما برای خودمان

با نگاهی بر کتاب «چرا شد محو از یاد تو نامم؟»

«...خانۀ زن اکنون هیأت اجتماعی بین‌‌المللی است...و امروز وظیفۀ زن راه بردن کارهای اجتماعی است...» (از خطابۀ خانم ایران خانم ارانی،[1] در اخرین جلسۀ کنگرۀ نسوان شرق، یکشنبه 13 آذر، 1311)

نجم‌آبادی در مقالۀ «زنان ملت: زنان یا همسران ملت؟»[2] مسئلۀ مهمی را مطرح می‌کند. «ملت» را چه کسانی تشکیل می‌دهند؟ آیا «ملت» جنسیت دارد؟ زنان چه نقشی را در صورت‌بندی مفهوم ملت و بازاندیشی این مفهوم ایفا می‌کنند؟ آیا مفهوم نوین «ملی‌گرایی» یا «ناسیونالیسم» با زنانگی ارتباطی دارند؟ و چگونه می‌توان به عاملیت سیاسی و اجتماعی زن در بازنمایی مفهوم «وطن» پی برد؟ در این نوشته با تکیه بر مقالۀ نجم‌آبادی، به واکاوی نقش تکوینی زن در مفاهیم «وطن»، «ملت» و «ملی‌گرایی» می‌پردازیم.

زنان نقش مشخص و نمادینی در فرهنگ، گفتمان و کنش جمعی ناسیونالیستی دارند، نقشی که منعکس‌کنندۀ تعریفی مردانه از زنانگی و جایگاه مناسب زنان در ملت است. یووال-دیویس و آنتیاس (1989) روش‌هایی را شناسایی کرده‌اند که در آن‌ها زنان تمایل به مشارکت در فرآیندها و عملکردهای قومی، ملی و دولتی داشته‌اند: (الف) به‌عنوان تولیدکنندگان بیولوژیکی اعضای گروه‌های قومی. ب) به‌عنوان بازتولید‌کنندۀ مرزهای [هنجاری] گروه‌های قومی/ملی [با اعمال رفتار مناسب زنانه]؛ ج) به‌عنوان مشارکت مرکزی در بازتولید ایدئولوژیک مجموعه و به‌عنوان انتقال‌دهندۀ فرهنگ آن؛ د) به‌عنوان دلالت‌ تفاوت‌های قومی/ملی؛ و ه) به‌عنوان شرکت‌کنندگان در مبارزات ملی، اقتصادی، سیاسی و نظامی (ص 7-8).[3]

بسیاری از نظریه‌پردازان ناسیونالیسم به تمایل ملی‌گرایان به تشبیه ملت به یک خانواده اشاره کرده‌اند. در این خانواده با سرپرستی مرد، زن و مرد، هر دو، نقش‌های «طبیعی» ایفا می‌کنند. درحالی‌که زنان ممکن است از نظر سیاسی در جنبش‌ها و سیاست‌های ملی‌گرا باشند، آن‌ها به عنوان مادران ملت جایگاه نمادین مهمی را اشغال می‌کنند. به عنوان «مادران در وطن» عالی، پاکی آن‌ها باید بی‌عیب‌و‌نقص باشد، و بنابراین ناسیونالیست‌ها اغلب علاقۀ خاصی به تمایلات جنسی و رفتار جنسی زنان خود دارند. در‌حالی‌که مردان سنت‌گرا ممکن است مدافع خانواده و ملت باشند، سنت‌گرایان تصور می‌کنند که زنان مظهر خانواده و افتخار ملی هستند. شرم زن، شرم خانواده است و شرم ملت، شرم مرد.

 کاوش مردانگی و رابطۀ آن با ناسیونالیسم به ما چه می‌گوید؟ درک ماهیت گستردۀ پیوند بین ناسیونالیسم، میهن‌پرستی، نظامی‌گری، امپریالیسم و مردانگی نیازمند بازاندیشی مفهوم مرد است. دولت ملی اساساً یک نهاد مردانه است. محققین فمینیست به ساختار سلسله‌مراتبی اقتدار آن، تسلط مرد بر موقعیت‌های تصمیمگیری، تقسیم داخلی کار زیردست مرد/زن، و مقررات قانونی مردانۀ حقوق، کار و تمایلات جنسی زنان اشاره می‌کنند. فرهنگ ناسیونالیسم برای تأکید و طنین‌انداز شدن مضامین فرهنگی مردانه ساخته شده است. عباراتی مانند شرف، میهن‌پرستی، بزدلی، شجاعت و وظیفه را به‌سختی می‌توان به‌عنوان مفهومی ملی‌گرایانه یا مردانه تشخیص داد، زیرا به نظر می‌رسد که ملت هم به مردانگی گره خورده است. منظور من در اینجا این است که «ریزفرهنگ»[1] مردانگی در زندگی روزمره به خوبی با خواسته‌های ملی‌گرایی، به‌ویژه جنبۀ نظامی‌گری آن بیان می‌شود.

جنسیت زیر سایۀ ملت و گفتمان ملی‌گرایی عموماً مرزهای تفکیکی شفافی دارد. درباره‌ تلاقی ملیت و جنسیت در ایران وقت، نجم‌آبادی می‌نویسد: «جنسیت خارج از عرفْ دلالت بر آشفتگی اجتماعی فرهنگ عمومی داشت.»[4] برای احساسات ملی‌گرایانه- مردانه آنچه از آشوب و هرج‌ومرج اجتماعی جلوگیری می‌کند، مرزبندی دقیق یا به معنایی دیگر مهندسی اجتماعی روابط جنسی و جنسیتی است. از منظر نهادگرایی تاریخی، آگاهی از تجارب مردان و زنان در مورد ناسیونالیسم برای درک روابط جنسیتی/ملی امروزی ضروری است. با‌این‌حال، اکثر فمینیست‌های غربی به دلیل ارتباط آن با دولت و خشونت آن که به مردانه‌شدن آن نسبت می‌دهند، با «ناسیونالیسم» بیگانه هستند.

اوموت اوزکریملی تأکید کرده است که گفتمان ناسیونالیسم به گونه‌ای عمل می‌کند که جهان را به «ما» و «آنها» تقسیم می‌کند، سلسله‌مراتبی را در میان بازیگران ایجاد می‌کند، خود را طبیعی می‌کند و خود را از طریق نهادهای خصوصی و عمومی، به‌ویژه خانواده، مدرسه، محل کار، رسانه‌ها و پلیس بازتولید می‌کند. (2005؛ 32-33)[5]. اوزکریملی گفتمان ناسیونالیستی را در ابعاد مختلف تقسیم‌بندی می‌کند. بعد فضایی که با قلمرو مرتبط است - یک وطن واقعی یا خیالی؛ بعد زمانی - ساخت تاریخ ملی؛ بعد نمادین- با هدف ارائۀ دستور زبان برای آگاهی جمعی از طریق استعاره‌ها، قهرمانان، آیین‌ها و روایت‌های آن؛ و بعد روزمره، که به موجب آن هویت ملی در جزئیات کنش‌های اجتماعی و روال زندگی روزمره که بدیهی تلقی می‌شوند، تولید، بازتولید و به چالش کشیده می‌شود (179-194). همچنین به گفتۀ وی، گفتمان ناسیونالیستی در درجۀ اول بر نقش مادری زنان در سطح نمادین تأکید کرده است.

به دنبال اوزکریملی، ادعاهای ملی‌گرایانه یک استراتژی ارتباطی ارائه می‌دهند که: (1) جهان را به موقعیت‌های هویتی همگن و ثابت تقسیم می‌کند. (2) اصل و نسبی موقت از گذشته، از طریق حال و از طریق تعمیم به آینده ایجاد می‌کند تا حضور پراکندۀ ملت را نشان دهد. و در نهایت (3) مبتنی بر شیفتگی به قلمروی ملی، خیالی یا واقعی است. به گفته یووال دیویس و اوزکریملی، بسیاری از گفتمان‌های ملی‌گرایانه تمایل به سوگیری جنسیتی دارند که در آن مردان و زنان به طور متفاوتی ساخته می‌شوند. این رویکردها بر چگونگی انجام این کار به‌ویژه با تمرکز بر نقش باروری و نمادین زنان به عنوان مادر و ایده‌آل‌سازی مادر و «خانه» تأکید می‌کنند. در اینجا نکتۀ یووال دیویس در مورد استفاده از زنان/مادران به عنوان تجسم وطن، به مبارزه بین مدرنیته و سنت تبدیل می‌شود. در اینجا مدرنیته با ارزش‌گذاری مثبت زنان بومی که مظهر ارزش‌های مسلط برابری جنسیتی هستند، و سنت با ارزش‌گذاری منفی زنان مهاجر مسلمان که مظهر ارزش‌های مردسالارانه فرهنگ خود هستند، نمادین می‌شود.[6]

 

در نتیجه درحالی‌که ملی‌شدن زندگی، بسیاری از مردان را «مدرن» کرد، زندگی زنان در سایۀ آن سنتی باقی ماند. علاوه بر این، قوانین سرکوبگر و ایدئولوژی‌های «حوزه‌های مجزا»[2] که بر این امر تأثیر گذاشتند و به عنوان میراث تاریخی و بنابراین بخشی از نهادهای دولتی و گفتمان‌های ناسیونالیستی تا اواسط قرن بیستم گنجانده شدند. مردانه‌شدن ملیت[3]، استخدام و نظامی کردن مردان را آسان‌تر کرد و انحصار مردان بر مزایای ملی‌سازی، شدت ناسیونالیسم دلبستگی و گرایش آن به خشونت را برای مردان جوان و متحرک افزایش داد. مقایسۀ ایدئولوژی‌ها در رابطه با مدرنیته یا ضد-مدرنیته تأثیرات ناسیونالیسم و فمینیسم را در هر مورد نشان می‌دهد. بیشتر ناسیونالیسم‌های «افراطی» ضد-مدرن هستند و سیاست‌های «سنتی‌سازی مجدد»[4] روابط جنسیتی و لغو حقوق سیاسی زنان را ترویج می‌کنند. افراطی‌ترین ناسیونالیسم‌ها از شعار «زنان بی‌نظم»[5] در بازنمایی‌های خود استفاده می‌کنند و معتقدند که مشارکت زنان در امور عمومی «غیرطبیعی» و برای ملت آسیب‌رسان است.

 

نوشتۀ: مهرناز رزاقی (دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی)

 

 

[1]Micro-culture

[2] separate spheres

[3] masculinizing of national

[4] retraditionalizing

[5] disorderly women

 

[1] از کتاب نهضت نسوان شرق

[2] Najmabadi, Afsaneh. “Zanhā-Yi Millat: Women or Wives of the Nation?” Iranian Studies, vol. 26, no. 1/2, 1993, pp. 51–71. JSTOR, http://www.jstor.org/stable/4310824. Accessed 6 Apr.2023.

ترجمه فارسی این مقاله در کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم قابل دسترسی است.

[3] Anthias, F., & Yuval-Davis, N. (1989). Woman-nation-state. Springer.

[4] چرا محو شد از یاد تو نامم؟ صفحه 88

[5] Ôzkirimli U. (2005). Theories of Nationalism: A Critical Introduction. Basingstoke Macmillan.

[6] Yuval-Davis, N. (2007). Gender and Nation, London: Sage.